photo #1
photo #2
photo #3
photo #4
photo #5
photo #6
photo #7
photo #1
photo #2
photo #3
photo #4
photo #5
photo #6
photo #7
photo #4
photo #5
photo #6
photo #7
باز این چه شورش است که در خلق عالم است باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است این صبح تیره باز دمید از کجا کزو کار جهان و خلق جهان جمله در هم است گویا طلوع می‌کند از مغرب آفتاب کاشوب در تمامی ذرات عالم است
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
Sunset on Koh Phangan island
Shortly before sunset
Good sculpture on Koh Samui island
That is such cute barmaid you can see here
  • موضوعات مذهبی و محرم
  • أَوَّلُ مَن يَدخُلُ النّارَ أَميرٌ مُتَسَلِّطٌ لَم يَعدِل، و َذو ثَروَةٍ مِنَ المالِ لَم يُعطِ المالَ حَقَّهُ وَ فَقيرٌ فَخورٌ؛ اولين كسى كه به جهنم مى ‏رود فرمانرواى قدرتمندى است كه به عدالت رفتار نمى‏ كند و ثروتمندى كه حقوق مالى خود را نمى ‏پردازد و نيازمند متكبر. عيون الاخبارالرضا ج2، ص28، ح20 >>>....هیئت امام حسین(ع)حسینیه اعظم جامخانه
  • اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
  • جلسات هیئت پانزدهم هر ماه برقرار میباشد.
  • میزبان جلسات هر ماه یکی از اعضای ارکان خواهند بود.
  • « لا يُقَبِّلُ الرَّجُلُ يَدَ الرَّجُلِ، فَإِنَّ قُبْلَةَ يَدِهِ كَالصَّلاةِ لَهُ ». كسى دست كسى را نمىبوسد، زيرا بوسيدن دست او مانند نماز خواندن براى اوست. حضرت امام رضا (ع)
  • امام حسین علیه السلام فرمودند:

    إنَّ حَوائِجَ النّاسِ إلَیکم مِن نِعَمِ اللهِ عَلَیکم فَلا تَمَلُّوا النِّعَمَ

    نیاز مردم به شما از نعمتهای خدا بر شما است، از این نعمت افسرده و بیزار نباشید
    (نزهه الناظر،ص 81)
  • امام حسین علیه السلام فرمودند:

    لاتـَرفع حــاجَتَک إلاّ إلـى أحـَدٍ ثَلاثة: إلـى ذِى دیـنٍ، اَو مُــرُوّة اَو حَسَب

    جز به یکى از سه نفر حاجت مبر: به دیندار، یا صاحب مروت، یا کسى که اصالت خانوادگى داشته باشد.
    (تحف العقول ، ص 247)
  • امام حسین علیه السلام فرمودند:

    فَإنی لا أَرَی المَوتَ إلَّا السَّعادَةَ وَ الحَیاة مَعَ الظّالِمینَ إلّا بَرماًی

    به درستی که من مرگ را جز سعادت نمی بینم و زندگی با ستمکاران را جز محنت نمی دانم.
    (تحف العقول ، ص 245)
  • امام حسین علیه السلام فرمودند:

    مُجالَسَةِ أهلِ الدِنَاءَة شَر، وَ مُجَالَسَةِ أَهلِ الفُسُوقِ ریبَة

    همنشینی با سفلگان و افراد پست ناپسند است و همدمی گناهکاران موجب بدبینی مردم و از دست دادن اعتماد و اعتبار است
    (بحارالانوار، ج75، ص 122)
  • امام حسین علیه السلام فرمودند:

    لا یأمَن یومَ القیامَةِ إلاّ مَن خافَ الله فِی الدُّنیا

    کسی در قیامت در امان نیست مگر کسی که در دنیا ترس از خدا در دل داشت
    (مناقب ابن شهر آشوب ج/4 ص/ 69) (بحار الانوار، ج 44، ص 192 )
  • امام حسین علیه السلام فرمودند:

    من دلائل العالم إنتقادة لحدیثه و علمه بحقائق فنون النظر.

    از نشانه های عالم ، نقد سخن و اندیشه خود و آگاهی از نظرات مختلف است .
    (بحارالانوار،ج75،ص119)
  • امام حسین علیه السلام فرمودند:

    مَن حاوَلَ اَمراً بمَعصِیَةِ اللهِ کانَ اَفوَتَ لِما یَرجُو وَاَسرَعَ لِمَجئ ما یَحذَرُ

    آن که در کاری که نافرمانی خداست بکوشد امیدش را از دست می دهد و نگرانیها به او رو می آورد.
    (الکافی،ج2،ص373)(الکافی،ج4،ص117)
  • امام حسین علیه السلام فرمودند:

    إنَّ شِیعَتَنا مَن سَلمَت قُلُوبُهُم مٍن کلِّ غَشٍّ وَ غِلٍّ وَ دَغَلٍ

    بدرستی که شیعیان ما قلبشان از هرناخالصی و حیله و تزویر پاک است
    (التفسیر المنسوب الی الامام الحسن العسکری علیه السلام ص309)
  • امام حسین علیه السلام فرمودند:

    لاأفلَحَ قـَومٌ اشتَـروا مَـرضـاتِ المَخلـُوق بسَخَطِ الخـالِق

    رستگـار نمی شوند مـردمـى که خشنـودى مخلـوق را در مقـابل غضب خـالق خریدنـد.
    (بحارالانوار،ج 44،ص383)
  • امام حسین علیه السلام فرمودند:

    أیما اثنَین جَرى بینهما کلام فطلب أحدهما رضَـى الاخر کانَ سابقة الىَ الجنّة

    هر یک از دو نفـرى که میان آنها نزاعى واقع شود و یکـى از آن دو رضایت دیگرى را بجـویـد ، سبقت گیـرنـده اهل بهشت خـواهـد بــود.
    (کشف الغمة فی معرفة الائمه ج 2،ص 33)
جعبه حدیث


کدهای آهنگ خود را جایگزین کنید

Read fullscreen

آخرین مطالب

Recent Posts

موضوع مطالب

Blog Categories

آرشیو مطالب

Montly Archive

حدیث از امام حسین (ع)

Words of Imam Hussein

لحظه شمار

calendar

نویسندگان

Authors in this site

نوای سایت

site song - ali akbari

لینکهای مفید

[Menu_Title]
[Menu_Code]
در غدیر چه گذشت؟

'غدير'، اين نام مقدس، عنوانِ عقيده واساس دين ما است.

 غدير عصاره ونتيجه ى خلقت وچكيده ى تمام اديان الهى وخلاصه ى مكتب وحى است.

 غدير اعتقاد ماست، و فقط يك واقعه ى تاريخى نيست.

 غدير، ثمره ى نبوّت وميوه ى رسالت است.

 غدير، تعيين خط مشى مسلمين تا آخرين روز دنيا است.

 غدير، نه فراموش شدنى است نه كهنه شدنى!!

 غدير، آبى است كه همه ى درختان و گل بوته هاى باغستانهاى توحيد براى تغذيه و رشد به آن نيازمندند.

 غدير صراط است. با ايمان به غدير مى توان از اين صراط گذشت و گرنه لبه ى شمشيرى است كه هر منافق و ملحدى را دو نيمه خواهد ساخت.

غدير، حساس ترين مقطع اسلام است كه در آغاز شكوفايى، دين خدا را از خطر حتمى دشمنان داخلى و خارجى در بُعد فكرى و معنوى نجات داد.

 غدير، حافظ گذشته ى اسلام و ضامن بقاى آينده ى آن است، كه سياست گذار آن خداوند تعالى و اعلان كننده اش پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و مجرى آن دوازده امام معصوم عليهم السلام اند.

 غدير عيد همه ى انسانيت است. آن روز آرزوى نهايى از خلقت انسان بيان شد و هدف انسانيت مشخص گرديد. آنان كه آن روز را ضايع كردند حق انسانيت را زير پا گذاشتند و حق ميلياردها بشر را ناديده گرفتند.

 غدير در روح ما و از طينت ماست. ما با غدير به دنيا آمده ايم، و با زلالش كه با جانمان آميخته به ملاقات پروردگار خواهيم رفت.

 در نقطه ى غدير توقفى بايد، كه با حقيقت انسان سر و كار دارد، و در جهات مختلف وجودى او مؤثر است و تكليف دنيا و آخرتش را تعيين مى كند.

 هزار و چهارصد سال است كه شيعه زلال پر بركت غدير را به پاى درختان ولايت مى افشاند و از آن بيابانِ خشك، باغهاى پر ثمر اعتقادى و گلهاى زيباى محبت را پرورش مى دهد. خار و خس كينه هاى دشمن على عليه السلام را با برائت و لعن آنان ريشه كن نموده، و با حجتى قوى كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به دستش داده مرزهاى غدير را به روى معاندين بسته و جرأت تعرّض را از آنان سلب نموده است. شهيدان غدير در عرصه ى هزار و چهارصد ساله ى آن، دنباله روى اوّلين شهيدان آن فاطمه و محسن عليهماالسلام و پيرو شهيدان با عظمت غدير در كربلا هستند. عاشورا مولود غدير و حافظ آن است؛ سنگرى رو در روى سقيفه!

 در غدير چشمان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله دور دستهايى را مى نگريست كه مى بايد كشتى اسلام آن را طى كند و هدف نهايى آن به ظهور برسد؛ و آينده هايى را در نظر داشت كه گرگهاى عقيده، اسلام را از داخل مورد تعرض قرار داده اند.

 و اين بود كه دست على بن ابى طالب عليه السلام را گرفت و او را بلند كرد و از همانجا او را به همه ى نسلهاى تاريخ نشان داد و به عنوان جانشين خود معرفى فرمود.

 اينك ما ميراث دار غديريم كه در قله ى عظمت آن به دنيا آمده ايم. امروز غدير فراتر از ديد دشمنانش، آفتاب خيره كننده اى است كه بر همه ى جهان مى تابد، و كشتى پُرقدرتش پهنه ى گيتى را درمى نوردد، و دست غرق شدگان فتنه هاى هزار و چهارصد ساله ى سقيفه را به گرمى مى فشارد و از گردابهاى سياه كفر و گمراهى به سبزگونه ى پُرطراوت خود مى رساند تا روحشان را صفايى تازه بخشد.

 اى صاحب غدير غديريان از اوج غديرت سلام مى دهند، تعظيم مى كنند، بوسه بر دستت، بر پايت، بر خاك راهت مى زنند، و در برابر مقام علىِّ تو خود را بسيار كوچك مى بينند!... مگر بپذيرى شان...!؟

 با قطره اشكى پر از انتظار... 

گزارشی از حجة الوداع

 

نصب علی (ع) به خلافت در روز غدیر 

 

صحت واقعه غدیر از نظر تاریخ

 

مفاد حدیث غدیر

عید اخوت در روز غدیر

مـرحوم محدث قمى در كتاب شريف مفاتيح الجنان، عقد اخوت را در زمره آداب عيد غديرشمرده مى نويسد:

 

شايسته است در اين روز عقد اخوت با اخوان مؤمنين و كيفيت آن به نحوى كه شيخ ما در مستدرك وسـائل [ مستدرك الوسائل، ج 6، ص 278، حديث شماره 6843. ] از كـتـاب زادالـفردوس نقل فرموده چنين است كه بگذارد دست راست خودرا بر دست راست بردار مؤمن خود و بگويد:

 

و اخـيـتـك فـى اللّه و صافيتك فى اللّه و صافحتك فى اللّه و عاهدت اللّه و ملائكته و كتبه و رسله و انـبـيائه والا ئمة المعصومين عليهم السلام على انى ان كنت من اصحاب الجنة والشفاعة واذن لى بان ادخل الجنة لا ادخلها الا و انت معى.

 

يعنى: در راه خدا با تو برادر شدم و در راه خدا با تو صافى شدم و در راه خدا با تو دست دادم و با خدا و فـرشـتگان و كتابهاى آسمانى و رسولان و پيامبرانش و ائمه معصومين عهد كردم، كه اگر من از اهل بهشت و شفاعت بودم و اجازه يافتم وارد بهشت شوم جز با تو وارد نشوم.

 

آنگاه طرف مقابل بگويد: قبلت، يعنى: قبول كردم.

 

پس از آن بگويد: اسقطت عنك جميع حقوق الا خوة ما خلا الشفاعة والدعا والزيارة.

 

يعنى: تمام حقوق برادرى جز شفاعت و دعا و ديدار را از تو ساقط كردم.

 

وظـايـف هـر مـؤمـن در قـبـال برادران دينى خود دو گونه است: برخى داراى حكم شرعى بوده تكليف محسوب مى شوند، بدين معنا كه هر مؤمنى موظف است، در قبال برادران ايمانى خود به آنها ملتزم باشد پاره اى ديگر حقوقى هستند كه به ديگرى تعلق دارد.

 

از آنـجـا كـه حـكـم شـرعـى قـابـل اسـقاط نيست، يعنى هيچ كس نمى تواند حكم شرع را ساقط كـنـد، بنابراين آنچه در اين عقد اسقاط مى شود، جنبه دوم است، يعنى هر كس حق مطالبه خود را ساقط مى كند، اما از آن جهت كه هر يك از اين حقوق از احكام شرع بوده و هر كس مامور به امتثال آنهاست، ساقط شدنى نيستند.

گواهان غدیر

1. آفتاب خلافت , سيدسجاد حسين ,اردو, لاهور, 1909م "1327ق .

 

2.اثبات حديث من كنت مولاه , خطى , كتابخانه مركزى دانشگاه تهران , شماره 1080.

 

3.انيس الخطب شرح خطبه غدير, على اصغراعتمادالواعظين , تهران ,1325 ش .

 

4.اهداءالحقير معنى حديث الغديرالى اخيه البارع البصير, سيد مرتضى تبريزى خسروشاهى مطبعه الحيدريه , نجف , 1353ق , 111 صفحه .

 

5.الايضاح والتبصير فى فضل يوم الغدير, مويد فى الدين داعى الدعاه اسماعيلى هبه الدين موسى شيرازى (متوفى 470ق ), كتابخانه جمعيت اسماعيليه كراچى .

 

6. به مناسبت قربان و غدير مصطفى ملكى , تهران , 1347 ش .

 

7. پيام بزرگ از بزرگ پيامبران , حسين عمازاده , مكتب قرآن , تهران , 1355 ش .

 

8. ترجمه خطبه غديريه , ميرزا محمود كلباسى - سيد ميرزا حسنعلى مرواريد خطى , كتابخانه جامع گوهرشاد مشهد.

 

9. رساله غديريه , سيدهبة الدين شهرستانى ترجمه عليرضا خسروانى , تهران 1367 ق , 107 صفحه .

 

10.الغدير, علامه امينى , ترجمه سيد محمد باقر موسوى صغوى ,اردو, هند, بدگام كشمير, 1399ق " 1979 م , 262 صفحه .

 

11.الغدير, علامه امينى , جمعى از نويسندگان , فارسى , 22 جلد, كتابخانه بزرگ اسلامى , تهران , 1340 ش به بعد.

 

12. تفسيرالتكميل تفسير آيه اليوم اكملت لكم دينكم , سيدمرتضى حسين هندى فتح پورى , هند.

 

13. حجه الغدير, شرح حديث غدير,اردو, هند, دهلى .

 

14. حديث الغدير, سيد سبط حسن جايسى لكهنوى ,اردو.

 

15. حديث غدير, سيدكاظم بن سيدقاسم رشتى , تبريز, 1277 ق .

 

16. حديث غدير, جانشين محمد[ص] , هيئت تحريريه در راه حق , موسسه در راه حق , تهران , 1348 ش , 12 صفحه .

 

17. حديث غدير على بن ابى طالب , شيخ على روحانى اصفهانى نجفى , مشهد, 1345 ش .

 

18. حساسترين فراز تاريخ يا داستان غدير, جمعى از دبيران , مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم , قم , 1363 ش .

 

19. حماسه غدير, محمدرضا حكيمى , شركت انتشار, تهران .

 

20. چهره غدير, مهدى آذين فر, مشهد, 1346 ش .

 

21. چهل حديث پيرامون غدير خم , سيد مهدى موسوى , خطى .

 

22.الخطاب المنير فى ذكرى عيدالغدير, شيخ حبيب الله مهاجر عاملى , صيدا, 1350 ق .

 

23. خطبه الغدير, منشورات موسسه الصادق , كربلا.

24. خطبه الغدير, محمد حسين بن اسدالله صغيراصفهانى , تهران , 1330 ش .

 

24.الخطبه المباركه النبويه الغديريه , به اهتمام حسن حسينى لوانى , تهران , 1371 ق .

 

27. خلاصه عبقات الانوار, سيدعلى ميلانى , تعريب و تلخيص دو جد غدير عبقات الانوار, سيدميرحامد حسين , 4 جلد, قم , 1404 ق .

 

27. خلافت على[ ع] در غديرخم , خطى , كتابخانه جامع گوهرشاد مشهد.

 

28. داستان غدير, غلامرضا دبيران , شركت سهامى انتشار, تهران .

 

29.الرحيق المختوم فى قضيه الغدير, سيد على محمدبن محمد بن سيد دلدار على (متوفى 1312ق ) خطى , مشاهير علماءالهند, سيدعلى نفى .

 

30. رساله الايضاح والتبصير فى ابانه فضل يوم الغدير, حسن بن على على بن محمد, خطى , كتابخانه جامع كبير صنعاء, عكس نسخه خطى دارالكتب المصريه , شماره غ فيلم 2115.

 

31. رسالة الغدير, مولى عبدالله بن شاه منصور قزوينى طوسى . الغدير, علامه امينى , ج 1.156.

 

32. رسالة الغدير فى امامه الامير, سيد على تقوى حائرى لاهورى , فارسى , بمبئى , 1318 ق .

 

33. رسالة فى الغدير, ملااسماعيل اصفهانى (متوفى 1173 ق ) كتابخانه شاه چراغ شيراز.

 

34. زادالميرالى الحق الغدير, سيدحسين اطهرى , 2 جلد, مشهد, 1348 ش , 197+235 صفحه .

 

35. سيماى غدير, فخرالدين حجازى , كتابفروشى هاشمى , يوسف آباد, تهران .

 

36. صحنه اى از غديرخم , حسين رحيمى ,ابن سينا, تهران , 1349 ش , 175 صفحه .

 

37. ظهور ولايت در غدير, سيدمحمدتقى مقدم , مشهد, 1344ش , 50 صفحه .

 

38. عبقات الانوار فى امامه الائمه الاطهار, سيد ميرحامد حسين لكهنوى هندى .

 

39. على ضغاف الغدير, سيد عبدالعزيز طباطبائى يزدى , خطى .

 

40. عيدالغدير فى عهدالفاطميين , محمد هادى امينى , مطبعه القضاء, نجف , 1382 ق , 160 صفحه .

 

41. عيدالغدير فى الاذاعه اللبنانيه , حاج ابراهيم زين عاصى , مكتبه العرفان , بيروت , 45 صفحه .

 

42. عيد غدير, محمدجواد معرفت , دارالمعرفه والهدى , قم , 1359 ش .

 

43.الغدير, هيئة فرع الشعراءالحسينى , نجف , 1370 ق , 84 صفحه .

 

44. غدير پيوند ناگسستنى رسالت وامامت , حسن سعيد, كتابخانه چهل ستون مسجد جامع تهران , تهران 1361 ش , 64 صفحه .

 

45. غدير تاابديت مى درخشد, مهدى انصارى , تهران .

 

46. غدير خم , حبيب الله رهبراصفهانى ,انتشارات پيام اسلام قم , قم , 1352 ش , 85 صفحه .

 

47. غدير خم , مصطفى يزدى زاده , مجمع دينى مسجد سليمان , تهران , 1348 ش " 1388 ق , 32 صفحه .

 

48. غديرخم از نظر قرآن , عبدالكريم نير.

 

49. غديرخم بزرگترين رويداد تاريخ , جواد نعيمى

50. غدير روز تعيين رهبر, هيئت اميرالمومنين , چاپ مهراستوا قم , 16 صفحه .

 

51.الغدير فى الادب الشعبى , حسين الشيخ حسن البهبهانى , نجف , 1377 ق , 104 صفحه

 

52.الغدير فى الاسلام , محمد رضا فرج الله , مطبعه الراعى , نجف اشرف , 1362ق " 1943م , 224 صفحه .

 

53.الغدير فى جامعه النجف , محمد آل سيدحسن ,انتشارات الهيئه , نجف .

 

54.الغدير فى الكتاب والسنه والادب , علامه امينى , دارالكتب الاسلاميه , 11 جلد, تهران , 1408 ق .

 

55.الغدير والسقيفه , خليفه ابرايهم محمد, دارالامالى , بيروت .

 

56. غديريه , با شرح فارسى , رائض الدين اعجوبه , خطى , كتابخانه آستان قدس رضوى .

 

57. غديريه , حسام الدن خسرو پرويز صوفى ذهبى , تبريز, 1384 ق "1344ش .

 

58. غديريه , سيد محمد نصيرين جعفر حسينى فرصت شيرازى (ميرزا آقا), تهران , سنگى , 1325 ق .

 

59. غديريه , محمدحسين بن محسن آل شمس الدين عاملى (متوفى 1342ق ).

 

60. غديريه , فرخنده ساوجى .

 

61. غديريه , كمال كلوشانى متخلص به حقير,اصفهان , 1342ش .

 

62. غديريه , محمد جعفر قارى تبريزى , تهران , 1351ش , 231ص .

 

63. غديريه , محمد على پروانه ,اصفهان , 1350 ش .

 

64. غديريه , شيخ محمودعباس عاملى , مطبعه العرفان , 1353 ق .

 

65. غديريه , ميرزا محمد تقى اصطهباناتى شمس آبادى ( الماسى ), خطى , كتابخانه مجدالدين نصيرى , تهران .

 

66. غديريه , ناصرى كرمانى خطى , كتابخانه دانشكده الهيات و معارف اسلامى دانشگاه تهران شماره 420. فهرست نسخه هاى خطى دانشكده الهيات ج 1.97.

 

67. فيض القدير يا خلاصه عبقات الانوار, ميرحامدحسين . پيرامون حديث غدير, حاج شيخ عباس قمى , تحقيق رضااستادى , موسسه در راه حق , قم , 1365ش , 462 صفحه .

 

68. قهرمان غدير, حاج خيرالله اسماعيلى اصفهانى , قم , 1392 ق .

 

69. كشف المهم فى طرق خبر غديرخم , سيدهاشم بحرانى . خطى , كتابخانه آستان قدس رضوى , شماره :6749 فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه آستان قدس رضوى ج 5.157.

 

70. لواءالحمد, محمدابراهيم اردستانى حائرى , بمبئى , 1305 ق .

 

71. مثنوى منشور غدير, مولوى سيدمحمد, لكهو, 1329 ق , سنگى , 433 صفحه .

 

72. ملحمه الغدير ( عيدالغدير), بولس سلامه , بيروت , 1961 م , 318 صفحه .

 

73. من كنت مولاه فهذا على مولاه , عبدالمنعم كاظمى , 4 جلد, بغداد, 1373, 1375ق .

 

74.المولد والغدير, شيخ حبيب عاملى , صيدا, 1366 ق , 16 صفحه .

 

75. نظره الى الغدير, شيخ على مروجى .

 

76.النهج السوى فى معنى المولى والولى , شيخ محسن على بن حسين جان پاكستانى , نجف اشرف , 1389 ق "1968م .

 

77. هات الغدير من خيرالغدير, مولوى سيدحسين صاحب به اهتمام سيد عابد على لكهنوى , مطبع اثنا عشرى , 45 صفحه .

 

78. يوم الغدير, مهدى عليخان عظيم آبادى , كلكته , 1302 ق .

 

79. يوم الغدير فى حق الامير, شيخ محمدبن عبدالله ابوعزيزالخطى , نجف , 1371 ق , 44 صفحه .

 

كتابهايى كه هم اكنون در دست نيست

 

80. بيان من كنت مولاه , محسن بن حسين بن احمد نيشابورى خزاعى . جامع الرواه ,اردبيلى مكتبه آيه الله مرعشى , قم ,ايران , 1403 ق ج 2.42.

 

81. حديث الغدير, شيخ منصور لائى رازى .الغدير, علامه امينى , ج 1.155.

 

82. حديث من كنت مولاه , شمس الدين ممد بن احمد ذهبى (متوفى 748ق ). الكنى والالقاب , حاج شيخ عباس قمى ,انتشارات بيدار, ج 2.239.

 

83. حديث الولايه فى حديث الغدير, سيد مهدى غريفى (متوفى 1343 ق ). الغدير, علامه امينى , ج 1.157.

 

84. خصايص الغدير (خصايص يوم الغدير), محمد بن يعقوب كلينى (متوفى 329 ق ).الذريعه , علامه تهرانى ج 7.173.

 

85. خطبه الغدير,ابوغالب زرارى (متوفى 368ق ).الغدير علامه امينى , ج 1.154.

 

86.الدرايه فى حديث الولايه ,ابو سيعد مسعود بن ناصر سجستانى (متوفى 477 ق )ابغدير, علامه امينى , ج 1.155.

 

87. صلاه الغدير,ابوالفضل جعفى كوفى معروف به صابونى . رجال نجاشى , تحقيق سيد موسى شبيرى زنجانى , موسسه النشرالاسلامى التابعه لجماعه المدرسين بقم , .374.

 

88. صلاه الغدير, محمد بن مسعود عياشى . رجال نجاشى .352.

 

89. طرق حديث الغدير, عبدالله بن ابى زيدالانبارى (متوفى 356ق ) رجال نجاشى .233.

 

90. طريق حديث الولايه , شمس الدين ذهبى (متوفى 748ق ).الغدير, علامه امينى , ج 1.156. گويااين رساله به دست آمده است و در يكى از مجلات عربى به چاپ خواهد رسيد.

 

91. طرق خبرالولايه , على بن عبدالرحمن بن عيسى بن عروه بن جراح قناتى (متوفى 413 ق ). رجال نجاشى .270.

 

92. عده البصير فى حج يوم الغدير, ابوالفتح محمد بن على بن عثمان الكراجكى (متوفى 449ق ).الغدير, علامه امينى , ج 1.155.

 

93. غديرخم ,ابوجعفر محمد بن جرير بن يزيد طبرى عامى (متوفى 310ق ). معالم العلماء,ابن شهر آشوب , منشورات مطبعه الحيدريه , نجف .106.

 

94. كتاب الغدير, على بن بلال مهلبى . فهرست , شيخ طوسى , منشورات شريف الرضى , قم .97.

 

95. كتاب فى طرق من كنت مولاه , معاويه سجزى . معالم العلماء.122.

 

96. كتاب من روى حديث غديرخم , محمدبن عمر محمدابوبكر معروف به جعابى . رجال نجاشى .395.

 

97. كتاب من روى حديث غديرخم , محمد بن عبدالله بن محمد. رجال نجاشى .396.

 

98. كتاب الولايه و من روى غديرخم ,احمد بن محمد بن سعيد,ابن عقده . رجال نجاشى .94.

 

99.الولايه , على بن حسن بن محمد طلائى معروف به طاطرى . رجال نجاشى .255.

 

100. يوم الغدير, حسين بن عبيدالله بن ابراهيم غضايرى (متوفى 411ق ). رجال نجاشى .69.

 

والسلام

جـمله اى كه در حديث غدير مورد استشهاد قرار گرفته و در حقيقت پيام اصلى واقعه غدير در آن نـهـفـتـه اسـت ايـن اسـت كه حضرت فرمود: من كنت مولاه فعلى مولاه كسانى كه به اين حديث استدلال كرده اند مولى را اولى معنا كرده اند اولى، يعنى كسى كه به تصرف سزاوارتر است به عبارت سـاده تـر يعنى كسى كه لايق سرپرستى، رهبرى و اختياردارى است بدين ترتيب معناى حديث اين است: 'هركس من رهبر وسرپرست اويم، على "ع" هم رهبر و سرپرست اوست بنابراين تنها كسانى به رهبرى و سرپرستى پيامبراكرم "ص" پايبند و ملتزمند كه رهبرى و سرپرستى على "ع" را بپذيرند. ايـنـك بـايـد دانـسـت كـه آيـا در لغت عرب، مولى به اين معنا به كار رفته است؟ يا نه؟

 ديگر آنكه اگـر بـپـذيـريـم مـولـى در لغت بدين معنا به كار رفته است، آيا در اين خطبه نيز اين معنى اراده شده است؟ يا خير؟.

 مـرحـوم عـلامـه امينى 42 نفر از علماى بزرگ تفسير و لغت را نام مى برد كه بيست و هفت نفر از آنـان گـفته اند: مولى به معناى اولى است پانزده نفر ديگر گفته اند: اولى يكى از معانى مولى است [ الغدير، ج 1، ص 344 تا 350. ]

 اما درباره اينكه آيا در اين حديث نيز مولى، چنان معنايى را افاده مى كند، توجه به شرايط و ظروفى كـه اين حديث در آن صادر شده، و مطالعه خطبه اى كه اين حديث در ضمن آن قرار گرفته است، هيچ شكى باقى نمى گذارد كه مولى در اين حديث هم به معناى اولى است.

 زيـرا شـخـصـيـتـى چـون پيامبر اسلام "ص" كه عقل كل، انسان كامل و بزرگترين پيامبر و سفير آسـمانى است، در روزى آن چنان گرم كه زمين چون آهن گداخته پاى مسافران را مى گدازد و خـورشـيـد مـغـز انـسان را به جوش مى آورد، در صحرايى سوزان و بدون امكانات [ وفيات الاعيان، ج 5، ص 231. ] كه اگر گوشت را بر زمين مى افكندى كباب مى شد [ ايـن مـطـلب را مرحوم سيد بن طاووس در اقبال الاعمال، ص 456 از كتاب النشر و الطى نقل كرده است. ]، محلى كه هيچ كاروانى در آن توقف نمى كند، دهـهـا هزار حاجى خسته را نگه مى دارد، رفتگان را باز مى گرداند و منتظر مى ماند تا بازماندگان برسند و در گرمترين ساعات روز سخنرانى مى كند و در ضمن آن چند بار از مردم سؤال مى كند تا مـطـمئن شود صداى او را به خوبى مى شنوند، و در نهايت على "ع" را به آنان نشان مى دهد، با نام و نسب معرفى مى كند و مى فرمايد: 'هركس كه من مولاى او هستم على هم مولاى اوست' سپس همه حاضران را موظف مى كند اين سخن را به غايبان برسانند، و پس ازآن دستور مى دهد همه با او بـيـعـت كـنـنـد، و بـه او تـبـريك و تهنيت گويند، و عمامه خويش را بر سرش مى گذارد و به او مـى فـرمايد: 'تاج عرب عمامه است' و به اصحاب مى فرمايد: 'فرشتگانى كه در روز بدر به ياريم آمدند، چنين عمامه هايى بر سر داشتند'.

 حـال اگر فرض كنيم اين حديث بدون هر گونه قرينه و تفسير و توضيحى به دست كسى برسد و بـدون غـرض بـه آن تـوجه كند در مى يابد كه برخلاف گفته بعضى افراد بى اطلاع پيامبر "ص" در صدد آن نيست كه بفرمايد: 'هركس من دوست او هستم على هم دوست اوست'! يا 'هركس من يـاور او هـسـتـم، عـلى ياور اوست'! چرا كه دوستى و ياورى، بيعت و تبريك نمى خواهد، عمامه و تاج گذارى نمى طلبد و به طوركلى چنان اهميتى ندارد كه در آن موقعيت خطير و با آن مقدمات اعلام شود.

 بـدين دلايل است كه مرحوم سبط بن جوزى از علماى اهل سنت، پس از بحثى مفصل در اين باره، به اين نتيجه مى رسد كه مولى در اين حديث به معناى اولى است [ تذكرة الخواص، ص 38. ]

 و ابن طلحه در مطالب السؤول مى نويسد:

 حضرت رسول "ص" هر معنايى را كه لفظ مولى نسبت به خودش دارد، براى على "ع" قرار داده است و اين مرتبه بلندى است كه پيامبر مخصوصا على "ع" را در آن قرار داده است [ مطالب السؤول، ص 16، سطر 25. ]

 ايـن نـتـيـجـه همان مفادى است كه خطبه رسول اكرم "ص" با تمام جملاتش بر آن دلالت دارد و هـمـان چيزى است كه صد و بيست هزار عرب خالص، بدون هيچ شبهه اى از كلام رسول خدا "ص" فـهـمـيـده انـد و بـه هـمين جهت بود كه حسان برخاست و در مدح حضرت امير "ع" شعر سرود و پيامبراكرم "ص" نيز اورا تشويق كرد پس از آن نيز هركس كه از اين واقعه خبردار شد، چنين فهميد كـه رسول مكرم اسلام "ص" براى خود جانشين تعيين كرده است در طول قرون متمادى همه اهل لغت و علماى اسلام همين را فهميدند و صدها شاعر عرب و غير عرب در اين زمينه شعر سرودند، و در اشـعار خود تصريح كردند كه پيامبر "ص" على "ع" را به جانشينى خود برگزيد و به همين جهت روز غدير را گرامى داشتند.

 امـيـرمـؤمـنـان عـلـى "ع" در دوران خـلافت ظاهرى خود در كوفه، بارها به اين حديث استدلال كرده اصحاب رسول خدا "ص" را قسم داد تا به آنچه از اين واقعه در خاطر دارند، شهادت دهند و در حالى كه حدود چهل سال از واقعه غدير گذشته و بسيارى از اصحاب رسول خدا "ص" از دنيا رفته و بـاقـيـمـانده دراطراف بلاد پراكنده شده بودند و كوفه از مركز اقامت صحابه "مدينه" دور بود و حـضـرتـش بـدون پيش بينى و تمهيد مقدمات از آنها شهادت مى خواست، شمار قابل توجهى به پا خـاسته به درستى گفتار اميرالمؤمنين شهادت مى دادند تعداد شهودى را كه روايات مختلف ذكر كـرده انـد، مـتـفاوت است طبق بعضى روايات 5 يا 6 نفر [ تاريخ دمشق، ج 2، ص 21، حديث 521، و مجمع الزوائد، ج 9، ص 104. ]، طبق روايتى ديگر 9 نفر [ مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 119. ]، و طـبـق روايـتى 12 نفر [ مـسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 119 و فرائد السحطين، ج 1، ص 68 و 69، باب 10، حديث 34 و 36 و كنزالعمال، ج 13، ص 154،حديث 36480 و ص 157، حديث 36485 و مناقب ابن مغازلى، ص 28، حـديـث 38 و ص 20، حـديث 27 و تاريخ دمشق، ج2، ص 12،حديث 509 511 و ص 14، حديث 514 و ص 19 حديث 517. ]، طبق روايتى 12 نفر بدوى [ تاريخ دمشق، ج 2، ص 9، حديث 506 و ص 11، حديث 508 و ص 24، حديث 523 و كنزالعمال، ج 13 ص 170، حديث 36515 ومجمع الزوائد، ج 9، ص 105. ]، طبق روايتى 13 نفر [ تذكرة الخواص ص 35 و كنزالعمال، ج 13، ص 158، حديث 36487 و ص 170، حديث 36514 و تاريخ دمشق، ج 2، ص 18، حديث 515 و 516 و ص 25، حديث 524 و مجمع الزوائد، ج 9، ص 105 و ينابيع الموده، ص 36. ]، و در روايـتـى 16 نـفـر [ تاريخ دمشق، ج 2، ص 5، حديث 503 و 28، حديث 530 و مجمع الزوائد، ج 9، ص 107. ]، در روايتى 18 نفر [ تـاريـخ دمـشـق، ج 2، ص 13، حـديـث 512 و ص 14، حـديـث 513 و ص 18، حـديث 516 و مجمع الزوائد، ج 9، ص 108. ]، و در روايتى ديگر 30 نفر [ مسند احمد بن حنبل، ج 4، ص 307 و تاريخ الخلفا، ص 188 و تاريخ دمشق، ج 2، ص 7، حديث 505 و مجمع الزوائد، ج 9، ص 104. ]، طبق روايتى گروهى از مردم [ تاريخ دمشق، ج 2، ص 6، حديث 504 و ص 22، حديث 522. ]، طبق روايتى بيش از ده نفر [ تاريخ دمشق، ج 2، ص 12، حديث 510. ]، و طبق روايتى ديگرعده اى [ تاريخ دمشق، ج 2، ص 20، حديث 520. ] و در روايتى گروه زيادى [ تذكرة الخواص، ص 35 و مجمع الزوائد، ج 9، ص 104. ]، و طبق روايتى ديگر 17 نفر [ ينابيع الموده، ص 36. ] شهادت دادند كه پيامبر "ص" در روز غدير فرمود: من كنت مولاه فعلى مولاه.

 هـمـچـنـيـن اهـل بـيت "ع" و دوستان و پيروان

غـديـر چـشـمـه اى است كه زلال اسلام ناب از آن مى جوشد هركس به اين حقيقت اعتراف كند و جـان خويش، در زلال حقيقتش شستشو دهد، به پيشگاه باعظمت اسلام ناب بار مى يابد و آن كس كـه به هرعذر و بهانه، چشم از ديدن و گوش از شنيدن فرو بندد، جز صداى جرسى از دور نصيب نخواهدبرد.

 غـديـر نخستين موقف و منزلى نيست كه پيامبراكرم "ص" جانشين خود را به مردم شناسانده است آن گـرامى بارها به هر مناسبت با بيانهاى گونه گون و شيوه هاى مختلف اين حقيقت را به مردم يـادآور شده وايشان را با رهبر آينده خود آشنا كرده است همه كسانى كه با حضرتش حشر و نشرى داشـتـنـد و از اتـفـاقـات حـكومت اسلامى بى خبر نبودند، مى دانستند كه على "ع" خليفه بلا فصل پيامبر "ص" و محبوبترين مردم، و نزديكترين اصحاب به رسول خداست.

 خـلافـت مـسـاله اى نبود كه تا سال دهم هجرت مسكوت مانده باشد خليفه پيامبر از همان روزى معلوم شد كه نبوت در مكه آشكار شد [ كـنزالعمال، ج 13، ص 114، حديث 36371 و 129، حديث 36407 و ص 131، حديث 36419، و فرائد السحطين، ج 1، ص 85، باب 16، حديث 65. ]

 پـس از آن مـخـصـوصا در سالهاى بعد از هجرت به قدرى اين مطلب تكرار شد كه تقريبا همه اهل مدينه با آن آشنا بودند همه حديث 'منزلت'، حديث 'رايت' و حديث 'طير' [ ر ك: فصل دوم. ] را شنيده بودند حديث 'ثقلين' [ ينابيع الموده، ص 39: پيامبر اكرم فرمود: من در ميان شما دو چيز گرانبها به ارث مى گذارم: كـتـاب خـدا و عترتم را، اين دو از هم جدا نمى شوند تا در كنار حوض كوثر بر من وارد شوند و شما اگر به اين دو تمسك كنيد هرگز گمراه نمى شويد. ] مكرر بر آنها خوانده شده بود نزول آياتى چون آيه 'مودت' [ سوره شورى، آيه 23. ] آيـه 'مـبـاهـله' [ سوره آل عمران، آيه 61. ] و آيه 'ولايت' [ سوره مائده، آيه 55. ] باعث شده بود، خورشيد شخصيت اميرالمؤمنين درخششى روزافزون داشته باشد.

 بـا ايـن هـمـه حـديـث غـدير از شهرتى به سزا برخوردار است همه احاديثى كه در اين زمينه وارد شده صحيح و مشهور و بعضى متواترند، ولى حديث غدير از مرز تواتر نيز گذشته است.

 مرحوم علم الهدى سيد مرتضى، در اين باره مى فرمايد:

 كـسـى كـه بـراى صـحـت ايـن خبر دليل بخواهد، همانند كسى است كه براى صحت خبر غزوات وحالات معروف رسول خدا دليل بخواهد و چنان است كه گويى در اصل حجة الوداع شك داردزيرا اينها همه از جهت شهرت در يك رتبه اند.

 چرا كه همه علماى شيعه اين حديث را روايت كرده و اهل حديث با اسناد خود آن را نقل نموده اند و مـورخان و سيره نويسان همان طور كه حوادث معروف را نقل مى كنند، بدون سندمخصوصى نسل در نـسـل از هـم روايـتش مى كنند و محدثان آن را در زمره احاديث صحيح درج كرده اند اين خبر مزيتى دارد كه هيچ خبر ديگرى از آن برخوردار نيست چرا كه اخبار بر دوگونه اند:.

 يك دسته اخبارى است كه به سند متصل نياز ندارند، مانند خبر جنگ بدر و خيبر و جمل وصفين و همه وقايع معروفى كه مردم نسل در نسل بدون سند از آن آگاهند دسته ديگر اخبارى است كه به سند متصل نياز دارند، مثل اخبارى كه در باب احكام شرعى وارد شده است.

 خبر غدير به هر دو صورت نقل شده است، يعنى در عين آنكه در كمال شهرت و از سند بى نياز است، داراى سند متصل نيز مى باشد.

 افـزون بـر اينكه اخبارى كه در باب احكام شرعى نقل شده همگى خبر واحد هستند، ولى خبرغدير راويان فراوانى دارد [ تلخيص الشافى، مجلد اول، ص 168. ]

 مـا در اين مقال بر آن نيستيم كه راويان حديث غدير را نام ببريم، چون نه مقام را گنجايش است و نـه حـاجـتى به آن هست مرحوم علامه امينى نام راويان اين حديث را به ترتيب زمان زندگى ذكر كـرده اسـت مـا بـه ذكر شمار راويان حديث غدير در هر قرن بسنده كرده، علاقه مندان را به كتاب ارزشمند الغدير راهنمايى مى كنيم [ الغدير، ج 1، ص 14 تا 151. ]

 در ميان اصحاب رسول خدا "ص" 110 نفر.

 در ميان تابعين 84 نفر.

 در ميان علماى قرن دوم هجرى 56 نفر.

 در ميان علماى قرن سوم هجرى 92 نفر.

 در ميان علماى قرن چهارم هجرى 43 نفر.

 در ميان علماى قرن پنجم هجرى 24 نفر.

 در ميان علماى قرن ششم هجرى 20 نفر.

 در ميان علماى قرن هفتم هجرى 21 نفر.

 در ميان علماى قرن هشتم هجرى 18 نفر.

 در ميان علماى قرن نهم هجرى 16 نفر.

 در ميان علماى قرن دهم هجرى 14 نفر.

 در ميان علماى قرن يازدهم هجرى 12 نفر.

 در ميان علماى قرن دوازدهم هجرى 13 نفر.

 در ميان علماى قرن سيزدهم هجرى 12 نفر.

 در ميان علماى قرن چهاردهم هجرى 19 نفر.

 و همو مى نويسد:

 ايـن حـديـث را احـمد بن حنبل با چهل سند، ابن جرير طبرى با هفتاد و اندى سند، جزرى مقرى بـا هـشـتاد سند، ابن عقده با صد و پنج سند، ابوسعد مسعود سجستانى با 120 سند و ابوبكر جعابى با125 سند روايت كرده است [ الغدير، ج 1، پاورقى ص 14. ]

 ابـن حـجـر در كـتـاب صـواعـق نوشته است: 'اين حديث را سى نفر صحابى از پيامبر اكرم "ص" روايت كرده اند و بسيارى از اسناد آن صحيح يا حسن است' [ الصواعق المحرقة، ص 188، حديث 4. ]

 ابن مغازلى در مناقب مى نويسد:

 حـديث غدير حديث صحيحى است كه حدود صد نفر صحابى كه عشره مبشرة نيز از آن جمله است آن را از رسـول خـدا "ص" روايـت كـرده انـد اين حديث ثابت است و ايرادى بر آن وارد نيست واين فضيلتى است كه فقط على "ع" حائز آن شده و هيچ كس در اين فضيلت با او شريك نيست [ مناقب ابن مغازلى ص 27، حديث 39. ]

 سيد بن طاوس از علماى اماميه در كتاب شريف اقبال الاعمال نوشته است:

 ابـوسـعـد مـسـعـود بـن نـاصـر سـجـستانى از علماى اهل سنت كتابى در هفده جز به نام الدرايه فى حديث الولايه تاليف كرده و اين حديث را از صد و بيست صحابى نقل كرده است.

 مـحـمدبن جرير طبرى در كتابى كه به نام الردعلى الحرقوصيه نوشته، حديث ولايت را از هفتاد و پنج طريق روايت كرده است.

 ابوالقاسم عبداللّه حسكانى در اين باب كتاب مستقلى به نام دعا الهداة الى ادا حق الولاة تاليف نموده اسـت ابوالعباس احمد بن سعيد بن عقده نيز كتابى به نام حديث الولايه تاليف كرده و اين حديث را از صد و پنجاه طريق روايت كرده است وى پس از نقل عبارات راويان مى نويسد:

 هـمـه ايـن كتابها جز كتاب طبرى در كتابخانه من موجود است، مخصوصا كتاب ابن عقده كه در زمان حيات خودش "330 هجرى قمرى" نسخه بردارى شده است [ اقبال الاعمال، ص 453. ]

 طرفه آنكه از قرن دوم به بعد كه مرز مذاهب مشخص مى شود، هيچ يك از اين راويان شيعه نيستند در ميان شيعيان نيز كمتر عالمى را مى توان يافت كه اين حديث را با اسناد مختلف نقل نكرده باشد.

 اهـمـيـت حـديـث غـديـر بـه پـايه اى رسيده است كه بسيارى از دانشيان جهان اسلام، درباره آن كـتابهاى مستقل نگاشته اند به تحقيق علامه عاليقدر امينى در الغدير، تا زمان ايشان بيست و شش كـتـاب مستقل توسط عالمان برجسته در اثبات تواتر حديث غدير يا تحقيق مفاد آن به رشته تحرير درآمده است [ الغدير، ج 1، ص 152 تا 158. ]

 ايـن قـضـيه آن چنان روشن و واضح و در نزد همگان مسلم بوده است كه اهل بيت "ع" و معتقدان بـه ايـشـان بـه مـنـاسبت هاى مختلف بدان استدلال و احتجاج كرده اند در روايات به موارد زيادى بـرمـى خـوريـم كـه امـيرالمؤمنين "ع" در طول سالهاى پس از وفات پيامبر اكرم "ص" در مجالس مـختلف، اصحاب رسول خدا "ص" را سوگند مى دادند كه آيا شما به خاطر نداريد رسول خدا "ص" در روز غدير فرمود: من كنت مولاه و ايشان سوگند مى خوردند كه آن را به خاطر دارند [ به زودى آدرس احاديث وارده در اين باب ذكر خواهد شد. ]

 بـنـابـر آنـچـه گذشت، حديث غدير واقعيتى است كه دست تبهكار انكار از ساحت قدس آن كوتاه اسـت و چـنـد و چون تعداد انگشت شمارى از جاهلان عالم نما نمى تواند بر دامن كبريايش گردى بـنـشـاند، چه رسد كه خورشيد روشن حقيقتش را بپوشاند از همين روست كه نويسنده دانشمند كتاب امام على "ع" عبدالفتاح عبدالمقصود مصرى، در ضمن تقريظ كتاب الغدير مى نويسد:

 حديث غدير بدون شك، حقيقتى است كه دستخوش باطل نمى شود، فروزان و درخشان است، چون روشـنـايـى روز و آن يكى از حقايق خروشنده الهام است كه از سينه پيامبر "ص" پراكنده گشته تا ارزش دست پرورده، برادر و برگزيده خويش در ميان امتش را معلوم كند [ الغدير، مقدمه ج 6، ص 'و، ز'. ]

سه روز طول كشيد تا مراسم بيعت و تهنيت به پايان رسيد [ الغدير، ج 1، ص 270، به نقل از كتاب ''الولايه'' تاليف محمد بن جرير طبرى و كتاب ''مناقب على بن ابى طالب'' تاليف احمد بن محمد طبرى مشهور به خليلى. ] حال، تكليف خلافت كبراى الهى مـعـلـوم وخـليفه رسول خدا منصوب شده، مردم او را شناخته و با او بيعت كرده اند ديگر وقت آن رسيده بود كه مراسمى چون تاجگذارى شاهان برگزار شود پيامبر "ص" اميرالمؤمنين را خواست و عـمـامـه خود را كه ''سحاب'' ناميده مى شد بر سر وى نهاد و دنباله هاى آن را تا روى شانه هايش آويخت و فرمود: يا على العمائم تيجان العرب، يعنى عمامه تاج عرب است [ تاج العروس، ماده توج، ج 5 ص 40 و 4 و لسان العرب ماده توج. ]

 سـپـس فـرمـود: پـيـش بيا حضرت پيش آمد فرمود: برگرد حضرت برگشت [ نظم درر السحطين، ص 112 و فرائد السحطين، ج 1، ص 76، باب 12، حديث 42. ] آنگاه رو به اصـحـاب كرده فرمود: ''فرشتگانى كه در روز بدر و حنين به ياريم آمدند، اين گونه عمامه بر سر داشتند [ فـرائد الـسحطين، ج 1، ص 76، باب 12، حديث 43 و مناقب الامام اميرالمؤمنين، ج 2، ص 42، حديث 529 و نظم دررالسحطين، ص 112. ]

 و فـرمـود: ''عـمامه سيماى اسلام است، [ مناقب الامام اميرالمؤمنين "ع" ج 2، ص 389، حديث 864. ] عمامه علامتى است كه مسلمان را از مشرك جدا مى كند'' [ فـرائد السحطين، ج 1، ص 75، باب 12، حديث 41 و مناقب الامام اميرالمؤمنين ج 2، ص 389، حديث 864. ] و فرمود: ''ملائكه با اين شكل به نزد من آمدند'' [ نظم دررالسحطين، ص 112 و فرائدالسحطين ج 1 ص 76 باب 12 حديث 42. ]

 بـديـن تـرتـيـب واقـعـه غـديـر بـه پـايـان رسـيـد و حاجيان هر كدام راه ديار خويش گرفته در اطراف جزيرة العرب پراكنده شدند آنان حديث ولايت را به گوش همه مسلمانان رساندند.

 اكنون كه حماسه غدير به طور خلاصه معلوم شد، دو نكته قابل ذكر است:

 الف ـ صحت واقعه غدير از نظر تاريخ.

 ب ـ مفاد كلام رسول اكرم "ص" در خطبه روز غدير.

سـال دهـم هـجـرت اسـت، و اسـلام سـراسـر جزيرة العرب را فراگرفته است همه قبايل عرب به آيـيـن مـسـلـمـانـى گـرويـده، به رسالت حضرت ختمى مرتبت "ص" اقرار كرده اند اثرى از بت و بـت پـرسـتى در هيچ يك از قبايل به چشم نمى خورد زحمات صاحب رسالت "ص" به ثمر نشسته و مـيـوه شـيرين خود را به بارآورده است بت از سريرالوهيت فرود آمده، و كلمه طيبه لا اله الا اللّه در گستره جزيرة العرب، طنين افكن شده است.

 اكـنـون تـنها تفاوت مردم، در ايمان قلبى و سابقه آنان در اسلام است پيامبر عظيم الشان "ص" كه حدود بيست و سه سال سخت ترين رنج ها را تحمل كرده، و در تمام اين مدت طولانى لحظه اى در انجام وظيفه و ابلاغ رسالت سستى نورزيده، و هيچ گاه احساس خستگى نكرده، اينك دريافته است كـه بـه زودى از ايـن جـهـان رخـت بـرخواهد بست و به ديدار معبود يگانه اش خواهد شتافت پس هـمچنان بى وقفه مى كوشد تاآنجا كه امت برمى تابد، آداب اسلام را به آنان بياموزد اندكى از احكام اسلام باقى است، كه هنوز فرصتى براى ابلاغ يا آموزش آنها فراهم نيامده است فريضه مهم حج از آن جـمـله است آن گرامى تا آن روز فرصت نيافته بود حج را چون نماز به مسلمانان بياموزد و اكنون تنها و آخرين فرصت است.

 اعـلام عـمـومـى شد كه رسول خدا "ص" حج مى گزارد مردم از قبايل رو به سوى مدينه نهادند و آن حضرت در روز پنج شنبه شش روز، يا شنبه چهار روز به آخر ذيقعده [ سيره حلبى، ج 3، ص 309. ] ابودجانه را در مدينه جـانـشين خود ساخته [ سيره حلبى، ج 3، ص 312. ] در حالى كه همه همسران و خاندانش او را همراهى مى كردند [ امتاع الاسماع، ص 510. ] و صد شتر قربانى همراه داشت، [ امتاع الاسماع، ص 51. ] از مدينه حركت كرد.

 در آن روزهـا بـيـمـارى سـخـتى "آبله يا حصبه" در مدينه شايع بود كه بسيارى از مسلمانان را از ايـن مـصـاحـبـت مـيـمون محروم مى داشت [ سيره حلبى، ج 3، ص 308. ] با اين حال دهها هزار نفر با پيامبر همراه شدند مـورخـان هـمراهان آن حضرت را چهل هزار، هفتاد هزار، نود هزار، 114 هزار، 120 هزار و 124 هزار نـفـرنوشته اند [ سـيـره زيـنى دحلان، ج 2، ص 143، و سيره حلبى، ج 3، ص 308، و امتاع الاسماع، ص 512، و تذكرة الخواص، ص 37. ] ولى با اين همه حق اين است كه بگوييم: چنان جمعيتى در ركاب آن حضرت حـركت كردكه شمارش بر جز خدا پوشيده است [ سيره حلبى، ج 3، ص 308. ] اينان كسانى بودند كه از مدينه مى آمدند، ولى تعداد حاجيان به اين عده منحصر نمى شد زيرا اهل مكه و ساكنان حومه آن و كسانى كه از يمن در ركاب اميرالمؤمنين على "ع" آمده بودند، نيز در حج شركت داشتند.

 حضرت غسل كرد، بدن مباركش را روغن ماليد، خود را خوشبو كرد، موهايش را شانه زد، [ امتاع السماع، ص 510. ] و ازمدينه بيرون آمد هنگامى كه از مدينه بيرون مى رفت تنها دو تكه لباس بر تن داشت كه يكى را بر دوش انـداخته و ديگرى را به كمر بسته بود منزل به منزل پيش مى رفت، وقتى به 'ذى الحليفه' رسيد احرام بست [ سيره حلبى، ج 3، ص 309. ] و همچنان پيش رفت تا در روز سه شنبه چهارم ماه ذيحجه وارد مكه شد از باب بنى شيبه واردمسجدالحرام شد [ سيره حلبى، ج 3، ص 517. ]، طواف كرد، نماز طواف به جاى آورد، بين صفا و مروه سعى نمود و بدين ترتيب اعمال عمره به پايان رسيد [ امتاع الاسماع، ص 518. ] به كسانى كه قربانى همراه خود نياورده بـودنـد، فـرمـود تقصير كرده از احرام خارج شوند [ سيره حلبى، ج 3، ص 317. ] و خود چون قربانى همراه داشت در حال احـرام باقى ماند، تا در منى قربانى كند [ سيره حلبى، ج 3، ص 317. ] اميرمؤمنان كه از حركت پيامبر براى حج آگاه شده بود، در حالى كه 37 قربانى همراه داشت، باسپاهيان خود براى شركت در مراسم حج از يمن حركت كـرد، و در مـيـقـات اهـل يمن به همان نيتى كه پيامبر "ص" محرم الهم الرزقنی شفاعة الحسین یوم الورود



دسته بندی : واقعیات غدیر خم

بازدید : 2993

برچسب ها : غدیر , گزارشی از حجةالوداع , مراسم تبریک و تهنیت , نصب علی (ع)به خلافت در روز غدیر , صحت واقعه غدیر از نظر تاریخ , مفاد حدیث غدیر , ,
| | نویسنده : اصغری جامخانه
صفحات دیگر
تعداد صفحات : 2 صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

طراحی پوسته از : ایران نقش

Copyright © 1997-
تمام حقوق سایت متعلق به : هیئت امام حسین(ع)حسینیه اعظم جامخانه می باشد